در پاکدشت



یکی از کاربران خواستن که اسم یه همکلاسی قدیمی رو بذاریم 

که ایشون رو اد کنن در گروه همکلاسیهای مدرسه شون 

که بعد بیست سال همدیگه رو پیدا کردن.

یکی از این دوستان سونیا زارعی هست .که در دبیرستان نرجس شریف آباد پاکدشت درس خوندن.اگر شما شخصی با نام سونیا زارعی میشناسید 

لطفا این موضوع رو  به اطلاع ایشون برسونید. که جمعی از همکلاسیهای دوره دبستانشون مشتاق دیدار ایشون هستند .

کافیه در قسمت نظرات همین مطلب ، پیغام بگذارید اگر با خانم سونیا زارعی آشنا هستید و به ایشون در ارتباط هستید .

سایر شما دوستان هم اگر دنبال همکلاسی های پاکدشتی تون میگردید در نظرات پیغام بذارید



 

سونیا زارعی لیلا زارعی سونیا لیلا زارعی 

اگه شخصی با نام سونیا زارعی میشناسید 

لطفا پیام بدید



برنامه ای برای زندگی موفق 


سلام دوستان 

لطفا اگه کسی پیشنهادی داره بگه 


راستش با این اوضاع دلار و رکود و تورم و نوسان نفسگیر 


دیگه حوصله ی نفس کشیدن تو ایران نمونده 

خیلیا دارن میرن

اونا که دستشون میرسه 


ما که نمیتونیم ، لطفا بگین چکار کنیم که بتونیم خودمونو نجات بدیم 


کلا یه برنامه برای موفق زندگی کردن 

برای شاد و آروم بودن 

شما برای کمک به خودتون چکار میکنید ؟



آدرس: شهرک صنعتی عباس آباد- بلوار ابن سینا- خیابان 28- کوچه 1/4 -کوچه 3/4- جنب شرکت فضاسازان پلاک 1690
صنایع شیشه نوروزی

تلفن تماس : 02136427748



تولید انواع شیشه سکوریت در پاکدشت 

انجام فوری پروژه های شما 




برای بازدید از فضای کارخانه صنایع شیشه نوروزی کلیک کنید



صنایع شیشه نوروزی



راز و رمز رسیدن به توافق برد برد

موفقیت | راز و رمز رسیدن به توافق برد برد داشتن تدبیر و دیپلماسی 2 ابزاری است که در برقراری هر نوع ارتباطی به شما کمک می کند. مخصوصا در یک جلسه بسیار رسمی که می خواهید در آن سخنان خود را قانع کننده یا قاطع در نظر دیگران نشان دهید.
 

استفاده مناسب از تدبیر و دیپلماسی باعث بهبود روابط می شود و راهی مطمئن برای ایجاد احترام دو طرف است. به همین دلیل در دنیای امروز هرکسی به دیپلماسی نیاز دارد. برای رسیدن به این مهارت این تکنیک ها به کمکتان خواهد آمد.

توافق برد - برد

دیپلماسی چیست؟

تدبیر و دیپلماسی یعنی اینکه بتوانید به خوبی دیگران را درک کنید و از احساسات، عقاید و باورهایشان آگاه باشید. با داشتن تدبیر و دیپلماسی میتوان در هر شرایط و در برهه زمانی افکار و رفتار مردم را درک کرد و به صورت خوبی واکنش نشان داد. برای داشتن دیپلماسی باید تمرین کرد چون مردم در هر جای کره زمین متفاوت هستند و به همین دلیل باید با تمرین و ممارست قدرت قضاوت خود را تقویت کرد.

در محیط کاری و جلسات مهم ی و حتی در ایجاد روابط دوستانه داشتن دیپلماسی کمک زیادی به ایجاد ارتباط های بادوام می کند. در دیپلماسی، شما باید عقاید و دیدگاه های خود را به صورتی ابراز کنید که باعث از بین رفتن ارتباط با دیگران نشوید. چون ممکن است به دلیل نحوه نادرست ابراز دیدگاه های خود کسی را برنجانید. در واقع تدبیر و دیپلماسی اشاره به یک نکته و حقیقت است بدون اینکه برای خودتان دشمن بتراشید. در واقع با دیپلماسی شما به دیگران اجازه می دهید که راه خود را بروند.

تکنیک های مهم دیپلماسی

1. گوش کردن همراه با توجه

برای داشتن دیپلماسی باید به صحبت های دیگران خوب گوش دهید. البته منظور تنها آنچه که گفته میشود نیست بلکه باید نحوه صحبت کردن افراد را هم زیر نظر داشته باشید. برای مثال زبان بدن، تن صدا و آرام یا بلندی صدا از جمله نشانه هایی است که هرکدام معنای خاصی پشت خود دارد. آگاهی از این نشانه ها و توجه به آن در طول صحبت باعث می شود درست تر و سنجیده تر به دیگران واکنش نشان دهید.

توافق برد - برد

2. هوش هیجانی

افرادی که هوش هیجانی بالاتری نسبت به دیگران دارند به صورت طبیعی می دانند که در یک رابطه چگونه باید رفتار کرد. هوش هیجانی یعنی شما تا چه اندازه احساسات خود و دیگران را به خوبی می شناسید و درک می کنید.

3. وارد کفش دیگران نشوید

در یک جلسه شما در معرض عقاید متفاوتی قرار خواهید گرفت. اگر در این موقع بتوانید خود را به جای دیگران بگذارید و از دریچه نگاه آن ها به موضوع نگاه کنید واکنش بهتری از خود نشان خواهید داد. دیپلماسی یعنی همین!

4. زور نگویید

هنگام ایجاد یک رابطه همیشه دنبال این نباشید که افراد را وادار به داشتن یک عقیده و باور کنید. متاسفانه بسیاری از افراد هنگام ایجاد روابطشان به این موضوع توجه نمی کنند دیگران حق دارند که متفاوت با شما فکر کنند.

5. ادب

داشتن ادب و رعایت نزاکت در یک ارتباط درواقع احترام شما به عقاید و نظرات فرد مقابلتان است. در این مورد باید تفاوت های فرهنگی را نیز درنظر بگیرید و نسبت به شناخت آن ها اقدام کنید.

6. نتیجه مورد نظر خود را یادداشت کنید

اینکه بدانید در هر شرایطی چه کاری درست است کمی سخت به نظر می رسد. در هر رابطه ای چه رسمی و چه غیررسمی اولین موضوعی که باید به آن توجه کنید این است که می خواهید به چه چیزی دست پیدا کنید و نتیجه مورد نظرتان چیست.

آن نتیجه ایده آل خود را بنویسید و دلایلتان را برای رسیدن به چنین نتیجه ای یادداشت کنید. در مورد نوشتن دلیل، کمی از عقاید شخصی تان فاصله بگیرید و به این فکر کنید که چه حقیقتی حول موضوع مورد نظر شما وجود دارد. سپس اعتراضات و نقطه نظرات متفاوتی که دیگران ممکن است در مورد صحبت های شما داشته باشند را نیز یادداشت کنید و در مورد جواب هایی که قرار است بدهید، فکر کنید.

7. چه بپوشید؟

در یک قرار ملاقات جدی برای یک مذاکره مهم تشکیل شده، لباس شما نیز اهمیت زیادی دارد. لباسی تنتان کنید که در آن احساس راحتی کنید و در طول صحبت دچار عذاب نشوید. در قرارهای رسمی از پوشیدن لباس اسپرت مثل تی شرت و جین اکیدا اجتناب کنید. پیشنهاد می کنیم لباسی انتخاب کنید که از جنس کتان باشد چون در آن راحت تر هستید.

8. عصبانی مذاکره نکنید

در یک قرار ملاقات رسمی یا یک نشست بسیار جدی کاری سعی کنید آرامش تان را حفظ کنید و از کوره در نروید. ذهنتان را نسبت به شنیدن عقاید و نظرات مختلف باز نگهدارید. قبل از هر واکنشی به تبعات آنچه که به زبان می آورید نیز فکر کنید. تا زمانی که قادر به درک نظرات دیگران از دیدگاه آنها نشده اید ابراز عقیده نکنید. ابتدا دیگران را درک کنید سپس ابراز نظر کنید.

مکالمه را با این کلمه شروع نکنید

به جای مخاطب قرار دادن طرف مقابل و سرزنش یا انتقاد او بابت موضوعی خاص سعی کنید از کلمه من استفاده کنید. برای مثال اگر فردی بسیار دیر به مکان مذاکره رسیده است به جای اینگونه بگویید شما نظم جلسه را بر هم زده اید. به او بگویید:

من فکر می کنم در دفعات بعد باید ساعت جلسه به گونه ای باشد که همه بتوانند سر موقع حاضر شوند و نظم جلسه رعایت شود.

همچنین از گفتن جملاتی مانند:

شما اشتباه فکر می کنید اجتناب کنید و به جای آن بگویید:

من از نظر شما قدردانی می کنم و به آن احترام می گذارم ولی. و عقیده خود را ابراز کنید.

توافق برد - برد

برنده، برنده فکر کنید

اگر عقاید شما در تضاد با عقاید فرد دیگری است تنها به قربانی کردن او فکر نکنید. داشتن دیپلماسی بعنی به دنبال راه حلی باشید که هر دوی شما به نتایج مساعدی برسید. سعی کنید به یک سازش فکر کنید. هرگز احساسی هیجانی ابراز عقیده نکنید و کاملا بر احساسات خود مسلط باشید.

دقیق باشید

اگر لازم به ذکر تاریخ یا اعداد و ارقام خاصی است بسیار دقیق باشید. اگر تمامی این جزئیات نوشته شود خیلی بهتر است.

سوالی ابراز عقیده کنید

سعی کنید به جای اینکه مستقیما عقیده خود را ابراز کنید، نظر و دیدگاه خود را به صورت طرح یک پرسش به دیگران انتقال دهید تا روی سوال و در واقع دیدگاه شما قدری فکر شود. زمانی که شما چندان نسبت به نتایج مورد نظرتان در یک بحث مطمئن نیستید با ابراز عقیده خود به صورت پرسشی عقیده تان را در معرض نمایش بگذارید تا از واکنش اطرافیان مطلع شوید.

آشوب در جلسات

گاهی ممکن است در طول یک صحبت نتیجه آن طور که می خواهید پیش نرود و اوضاع کمی درهم ریخته شود. در این شرایط به جای اینکه به بدتر شدن شرایط کمک کنید، نفس عمیقی بکشید و در یک جای آرام آرامش خود را مجددا به دست بیاورید. آنگاه به راه حلی برای فروکش کردن بی نظمی به وجود آمده بیندیشید.

منبع : برترین ها


امام على علیه السلام :

إن لَم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَکَ أَن یََ مِنهُم؛


اگر بردبار نیستى خود را بردبار جلوه بده (وادار کن)، زیرا کمتر کسى است که خود را شبیه گروهى کند و بزودى یکى از آنان نشود.
نهج البلاغه، حکمت 207







حضرت علی علیه السلام:

ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ نتُیجُتهَما عُلو الهِمَّةِ.


بردباری و وقار دو همزادند که نتیجه آن بلندهمتی است.

بحارالانوار ج68 ص42


اِنَّکَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِکَ فَزَیِّنهُ بِالحِلمِ؛

تو با ادبت ارزش‌‏گذارى می‌شوى، پس آن را با بردبارى زینت بخش.

مشکاة الأنوار، ص 239، ح 689






 

گفتم: اى ابوعبدالله مرا نصیحت نمایید: حضرت فرمود، توصیه مى‏ کنم تو را به نه چیز که این نه چیز سفارش من است به کسانى که خواهان راه به سوى خداوند هستندو از خداوند مى‏ خواهم که به تو توفیق عمل به این سفارشات را بدهد.
سه تاى از این نه چیز در ریاضت نفس مى‏باشد
و سه چیز در حلم 
و سه چیز در علم.
این نه چیز را حفظ کن و آن را سبک مشمار. 

عنوان مى‏گوید: حواسم را کاملاً به حضرت جمع نمودن براى شنیدن آنچه حضرت مى ‏فرماید:
آنگاه حضرت فرمود: اما

آن سه چیز که در ریاضت نفس است.
بر حذر باش از اینکه آنچه را میل و اشتها به آن ندارى بخورى چون موجب حماقت و نادانى مى‏شود و نخور مگر هنگام گرسنگى و هر گاه خوردى حلال بخور و نام خداوند را بر آن ببر و بیاد بیاور حدیث پیامبر(ص) که مى‏فرماید: پر نکرده است فرزند آدم ظرفى را بدتر از شکمش. پس اگر ناچار از خوردن هستى ثلث معده را غذا بخور و ثلث آن را براى نوشیدنى و ثلث آن را براى نفس کشیدن بگذار.

و آن سه چیز که در حلم است.
هر گاه کسى به تو گفت اگر یک بگویى ده جوابت مى‏دهم، تو بگو: اگر ده بگویى یک جواب نمى‏دهد. و هر گاه کسى به تو دشنام داد به او بگو: اگر در آن‏چه مى‏گویى راست مى‏گویى از خداوند مى‏خواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مى‏گویى از خداوند مى‏خواهم ترا ببخشد و هر گاه کسى تو را وعده به خیانت داده تو او را به خیرخواهى و مراعات وعده بده‏
و آن سه چیز که در علم است.
آنچه را نمى‏ دانى از علما سؤال کن
و بر حذر باش که به جهت امتحان و تجربه از آنان سوال کنى (یعنى آنچه را مى‏دانى به جهت امتحان که آیان او مى‏داند از او بپرسى) 
و بر حذر باش از این که به رأس خودت عمل کنى و تا راهى براى احتیاط وجود دارد احتیاط کن و از فتو دادن فرار کن به مانند فراز از شیر و گردن خودت را پل براى دیگران قرار مده. 

آنگاه امام صادق فرمود: برخیز ابوعبدالله که تو را نصیحت کردم و مزاحم اذکار من نشود چرا که من به خودم بدگمان هستم. و درود بر کسى که از هدایت پیروى کند. (بحار الانوار 1/244)

شرح حدیث عنوان بصری - مسجد امام سجاد(ع) - استاد روحی




خلاصه کتاب بازی زندگی و راه این بازی اثر فلورانس اسکاول شین

 

زندگی پیکار نیست، بازی است. زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد، چه خوب، چه بد قوه تخیل در بازی زندگی نقشی عمده دارد.
برای پیروزی در بازی زندگی باید قوه تخیل را آموزش دهیم که تنها نیکی را در ذهن تصویر کند. زیرا آنچه آدمی عمیقاً در خیال خود احساس کند یا در تخلیش به روشنی مجسم نماید بر ذهن نیمه هشیار (ضمیر ناخودآگاه) اثر می گذارد و مو به مو در صحنه زندگی اش ظاهر می شود. تخیل را قیچی ذهن خوانده اند. این قیچی ذهن خوانده اند. این قیچی شبانه روز در حال بریدن تصاویر است. پس بپائید تا همه صفحه های کهنه نامطلوب و آن صفحه های زندگی را که میل نداریم نگه داریم، در ذهن نیمه هشیار بشکنیم و صفحه های زیبا و تازه بسازیم.
هدف بازی زنــدگی: این است که آدمی به روشنی خیر و صلاح خود (طرح الهــی خویش) را ببند و تصویرش را از ذهن خود بزداید. باید ایمان را جانشین ترس کنیم. تردید تنها دشمن آدمی است. تردید و هراس میان انسان و بزرگترین آرمانش فاصله ایجادمی کند. به محض اینکه آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کند هر آرزویی بی درنگ برآورده خواهد شد.
ذهن 3 بخش دارد:
1. ذهن نیمه هشیار (ضمیر ناخوداگاه): قدرت مطلق است، بدون مسیر و جهت و بدون توان فهم و استنباط، هر زمانی (کلامی یا احساسی) را مو به مو اجرا و در صحنه زندگی آشکار می سازد.
2. ذهن هشیار با ذهن نفسانی یا فانی: ذهن بشری است و زندگی را به همان شکلی که به نظر می رسد، می بینید و بر ذهن نیمه هوشیار اثر می گذارد.
3.   هشیاری برتــر: یعنی آن ذهن الهــی درون هر انسان و قلمرو آرمانهای عالی و عرصه طرح الهی که افلاطون آن را الگوی کامل خوانده است.
جایی هست که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند. کاری هست که جز تو هیچ کس قادر به انجامش نیست.
همانا این تقدیر (با عنایت) راستین آدمی است که از جانب فرد لایتناهی (خـــدا) درون خود انسان بر او جلوه کرده است.
که در ذهن هشیار آدمی آرزویی دست نیافتنی جلوه می کند.
فانون معنویت حکم می کند که بنا به حق الهــی (طرح الهی) اگر چیزی یا کسی از آن تو باشد نمی توانی آن را از دست بدهی اگر نه همطرازش را به دست خواهی آورد.
شهود (یعنی الهام یا دریافت هدایت مستقیم از باطن) راهنمایی لغزش ناپذیر انسان است.
جملات تأکیدی این فصل
- جان لایتناهی، راه فراوانی و دولتمندی را بر من پا بگشا! زیرا من مغناطیسی مقاومت ناپذیرم در برابر همه چیزهایی که حق الهی من است.
- اکنون به یمن کلامی که بر زبان می آورم، هر صفحه غیر حقیقی را در ذهن نیمه هشیارم می شکنم و نابود می کنم. آنها زائیده خیالات بیهوده خودم هستند و در واقع وجود ندارند. اکنون به برکت خدایی که در دل من است . صفحات عالی و کامل خود را می سازم، صفحات سلامت، ثروت، صحبت و بیان کامل نفس. این است عرصه زندگی و نهایت بازی.

قانون توانــگری:
آنگاه قادر مطلق گنج تو و نقره خالص برای تو خواهد بود. انسان با کلامی که بر زبان می آورد می تواند هر آنچه را که حق الهی اوست جذب کرده و به عینیت و تملک در آورد. باید به کلامی که بر زبان می آورد ایمان کامل داشته باشد. و ایمان کامل خود را در محل نشان دهد.
واژه ها و اندیشه ها دارای امواجی بی نهایت نیرومندند که همواره به تن و چهارچوب امور آدمی شکل می بخشند. باید چنان رفتار کنید که گویی پیشاپیش آن را ستانده اید.
خدا روزی رسان و خزانه غیبی اوست. آن کس که با خداست، در موضع قدرت ایستاده است، برای هر تقاضایی، عرضه ای است. اگر کسی موفقیت بطلبد، اما اوضاع را برای شکست آماده کند، دچار همان وضعی خواهد شد که برای آن تدارک دیده است.
اغلب پیش از موفقیتی بزرگ, اندیشه های عذاب دهنده می آیند, دلسردی و شکست ظاهری از راه می رسداندیشه های منفی آکنده از ترس و تردیدها هستند و باید چاشنی معنویت ,کلام مثبت و ایمان کامل) به نوسان درآمده و از ذهن نیمه هوشیار سر برکشند و تارومار گردند. اینها لشکر بیگانگان هستند. اکنون در می یابیم چرا پیش از سحر این قدر تاریک است.
اقتدار: یعنی در وضعیت دشوار خود را مهار کردن و از کوره در نرفتن و عنان اختیار را در دست گرفتن است.
انسان آگاه از قانون معنویت, با تکرار پیاپی حقیقت معنوی والا, شاد و شاکر بودن و با دیدن خود در حال ستاندن آن چیز می تواند آن چیز را بدست آورد.
هر کار و هر توفیق بزرگ با چشم بر گذاشتن از آن تصویر بوقوع می پیوندد. آدمی به مسائل بیش از اندازه نزدیک است, لذا دچار ترس و تردید می شود.
دوست یا شفا دهنده چون بیش از اندازه به وضعیت نزدیک نیست, دچار تزل نمی شود, لذا موفقیت, سلامت, برکت و ثروت را برای او می بیند.
لذا: به عینیت درآوردن خواسته برای دیگری بمراتب آسانتر از به عینیت در آوردن خواسته برای خویشتن است. لذا در طلب کمک تردید نکنید, اگر دچار تزل شده اید,
قدرت نهفته در بینش: هیچ انانی نمی تواند شکست بخورد اگر انسانی دیگر او را موفق دیده باشد.

1. نفوذ کلام:
انسان با کلامی که بر زبان می آورد پیوسته قوانینی برای خود وضع می کند.
قانون شکست (مانند گفته ناپدری که می گفت من به اتوبوس نمی رسم) یا قانون موفقیت (برعکس گفتار اول). هر آنچه آدمی بر زبان آورد همان را بسوی خود جذب خواهد کرد. سخن از بیماری, بیماری را جذب می کند. سخن از سلامتی, سلامتی را جذب می کند. هر آنچه برای دیگری آرزو , کنید, همانا برای خود آرزو کرده اید. لعن و نفرین, بخود دشنام دهنده باز می گردد.اگر بخواهید به کسی کمک کنید تا فرد موفق شود, همانا راه موفقیت خود را هموار کرده اید.
تنها به سه منظور جرات کنید, کلامتان را بکار برید:
1.  برای طلب شفا 2. برکت خواستن 3. سعادت و نیکبختی و موفقیت برای کسی
ترس: یعنی اعتقاد به دو قدرت خیر و شر, حال انکه خدا قدرت مطلق است و قدرتی که بتواند با او بستیزد وجود ندارد مگر اینکه انسان برای خود شر کاذب بیافریند و گرنه شر وجود ندارد.
شر نه قدرتی دارد و نه واقعیتی.
بی باکانه با وضعیتی روبرو شوید که از آن می ترسید, می بینید اصلاً وضعیتی در کار نبوده. زیرا بی درنگ همه وزن و سنگینی خود را از دست می دهد. شهامت سرشار از سحر و نبوغ است.هر مرضی حاصل ذهن ناآرام است.
برای آنکه تن دگرگون و باز آفرینی شود به یمن کلام, روح (نیمه هوشیار) از تفکر نادرست رهاینده و شفا یابد. حسد, نفرت, کدورت, وحشت و ترس و . رشد کاذب پدید می آورد. آنها دشمنان درون می باشند. تنها دشمنان انسان در درون خود او هستند"دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود" باید بر آن چیره شویم. محبت و رضامندی, دشمنان درون را نابود می کند. از این رو برون از خویش نیز دشمنی نخواهد داشت.
حکمی یا قانون تازه:
در بازی زندگی محبت, نیکخواهی و طلب برکت بر هر تدبیری پیروز است.لذا: به دشمنان خود محبت کنید و برای آنها برکت بطلبید تا آنها را خلع سلاح کنید, تیرهای آنها به برکت تبدیل خواهد شد.
برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید از اینرو مهمات آنها را از چنگشان در خواهید آورد. به انان که از شما نفرت دارند, احسان کنید و به هر که به شما جفا رساند دعای خیر کنید.

2. قانون عدم مقاومت:
در روی زمین چیزی نیست که بتواند در برابر کسی که هیچگاه مقاومت نمی کند بایستد. چینی ها می گویند که آب از آن رو نیرومندترین عنصر است که کاملاً غیر مقاوم است. آب می تواند صخره را بشکافد و هر چه را که در برابرش قرار گیرد از سر راه بردارد.
هر موقعیتی (حتی آنچه را پیش روی دارید و  شکست باشد) را "موفقیت" بدانید و انرا خیر و صلاح. چون شری وجود ندارد. جز خدا قدرت دیگری وجود ندارد و خدا همیشه خیر و برکت است. شر زاییده خیالات نادرست آدمیست.
در برابر شر مقاومت نکنید, مغلوب بدی نشوید. در غیر اینصورت آنرا بیشتر به سوی خود جذب می کنید. با کلام و قانون تبدیل بدی را به نیکویی مغلوب سازید.
مطمئن باش که اوضاع مخالف, خیر است و از آن آزرده نشوید تا وزن و سنگینی خود را از دست بدهد. در این حال از جملات تاکیدی زیر که تکرارش نتایجی اعجاب انگیز دارد استفاده کنید.
جمله تاکیدی:    هیچ کدام از اینها تکانم نمی دهد.
اگردر باطن انسان ذره ای واکنش هیجانی نسبت به و ضعیت ناهماهنگ وجود نداشته باشد, آن وضع برای ابد از سر راهش کنار می رود. تکرار جمله بالا در وضعیت ناهماهنگ مفید است.
هر وضعیت ناهماهنگ, نشانه ناهماهنگی در درون آدمیست. پس می بینیم که کار آدمی همواره با خویشتن است. گذشته و آینده سارقان زمان هستند انسان باید گذشته را متبرک کند و اگر گذشته او را در اسارت نگاه می داردآنرا به فراموش بسپارد. آینده را نیز با اطمینان که برای او شادمانیهای بی پایان در آستین دارد باید متبرک گرداند. اما انسانها باید رها و کاملاً در لحظه حال زندگی کند. پس نیک به این روز بنگر, اینست درود سحرگاهان. لازمترین کار اینست که روز خود را با کلام درست آغاز کنیم. مثلاً روز خود را با عبارت زیر آغاز کنیم:
- تو امروز انجام خواهی پذیرفت, زیرا امروز روز تکمیل و کمال است. و من برای روزی چنین عالی و تمام عیار خدا را شکر می کنم. امروز معجزه, پس از معجزه خواهد آمد و شگفتیها لحظه ای باز نخواهد ایستاد.
این کار را به عادت تبدیل کنید تا شاهد بروز معجزه ها و شگفتیها باشید.
عبارت تاکیدی بکار رفته را باید مطابق ذوق و سلیقه خود بیابیم. میتوان در آنها تغییراتی بوجود آورد یا کم و زیاد کرد. وزن و قافیه بسیار آسان در ذهن نیمه هوشیار اثر کرده و نقش می بندد. مثلاً تکرار عبارت زیر برای افراد زیادی موفقیت امیز بوده است:
من کاری دارم عالی, بشیوه عالی, با خدمتی عالی, برای پاداشی عالی.
من داد و ستدی دارم عالی, بشیوه عالی, با خدمتی عالی, برای پاداشی عالی.
دستورالعملی شگفت انگیز برای تسلط بر همه فوت و فنهای بازی زندگی:
قانون عظیم تبدیل است که مبتنی بر اصل عدم مقاومت و پافشاریست.
هر چند انسانی که در اندیشه درست, تمرکز و استقرار یافته است و دعای خیرش بدرقه راه همه انسانهاست و از هیچ چیز نمی هراسد. نمی تواندزیر تاثیر یا نفوذ افکار منفی دیگران قرار بگیرد. او تنها می تواند اندیشه های نیک را جذب کند چون از خود او نیز جز انذدیشه نیکو برنمی حیزد.

3. قانون کارما و قانون بخشایش
بازی زندگی بازی بومرنگهاست. همانند چوب خمیده ای که پس از پرتاب به خود فاعل باز می گردد, پندار, کردار و گفتار انسان دیر یا زودبا دقتی حیرت انگیز بخود او باز می گردد. این قانون کارماست و کارما واژه ای سانسکریت است یعنی بازگشت,آنچه آدمی بکارد همان را درو می کند. این قانون معنویت است که انتقام می گیرد نه خدا. یعنی همان قانون کارما یا عکس العملی که به خود فاعل باز می گردد.
انسان تنها می تواند آن باشد که خود را چنان ببیند. و تنها می تواند بجایی برسد که خود را آنجا می بیند.
لذا رهایی از هر وضعیت ناخوشایند از طریق دانش یا معرفت به قانون معنویت بدست می اید. طرح یا الگوی الهی تنها مشیتی است که به حکم مصلحت آدمی باید انجام پذیرد.
بمحض اینکه انسان از اراده شخصی یا مقاومت خود دست بردارد, به مراد خود می رسد. زیرا به خرد لایتناهی مجال می دهد تا از طریق او به کار بپردازد. "بایستید و نجات خداوند (قانون) را ببینید."
هدیه دادن نوعی سرمایه گذاریست. اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد.
هستند که می پاشند و بیشتر می اندوزند. هستند که زیاده از آنچه شاید نگه می دارند, امابه نیازمندی می انجامد.
اگر انسان رهنمودهای به مصرف رساندن یا بخشیدن را نادیده بگیرد همان مقدار پول را به طرزی ناخوشایند خرج خواهد کرد یا از دست خواهد داد.
قانون همواره حامی کسی است که بی باکانه, منتهی خردمندانه خرج می کند.
بالاتر و فراتر از قانون کارما قانونی است که به نام قانون فیض و رحمت یا قانون عفو و بخشایش. یعنی آنکه در پرتو لطف و عنایت و نه در لوای قانون, آدمی قانون را از قانون علیت یا مکافات عمل می رهاند. مسیحیت بر اساس بخشایش گناهان و "گوری تهی" بنا شده است.

4. سپردن بار( تاثیر بر ذهن نیمه هوشیار)
آسانترین راه برای پاک کردن تصاویر منفی و حک کردن تصاویر مثبت در ذهن نیمه هوشیار سپردن بار است.
1.   از طریق کوچک کردن آن (از نظر استاد ماوراء الطبیعه با بالا فرستادن و بی وزنی آن.
2.   توکل یا سپردن به خـــدا.
3.   سپردن بار به هشیاری برتر که رزمنده جنگها و رهاننده بارهای آدمیست.
(برای هدایت ضمیر نیمه هوشیار توسط عبارت تاکیدی):
از سطح هوشیار یا ذهن استدلالی نمیتوان ذهن نیمه هوشیار را هدایت کرد زیرا ذهن استدلالی (عقل) دارای تصوراتی محدود و آکنده از تردیدها و ترسهاست.
بمحض سپردن بار و تکرار عبارات تاکیدی همچون: این بار را به الوهیت باطنم می سپرم و خود بی خیال به سر می برم. گویی پرده ای از برابر چشمان انسان کنار می رود و همراه آن احساس آسودگی می آید و به دنبالش خیر و خوشی (خواه سلامت, خواه سعادت, خواه تعمت, .) آشکار می شود. یا چندی نمی گذرد که آدمی بروشنی مسائل خود را می بیند. البته بشرطی که ذهن نفسانی غیر فعال باشد یعنی تردیدها و ترسها از بین برود.
سپردن بار با ایمان فعال یعنی ایمان با عمل برای تاثیرگذاری بر ذهن نیمه هوشیار ضروریست.
مانند زنی مطلقه که با گذاشتن بشقاب اضافی برای همسرش بر سر میز غذا بعد از یکسال پای همسرش را بخانه باز کرد ضمن ادای عبارت تاکیدی, مانند: "ر ذهن الهی جدایی وجود ندارد. پس من نمیتوام از عشق و موهبتی که حق الهی من است جدا شوم."
برای خلاص شدن از شر ترس باید بسوی همان چیزی که از آن می ترسیم برویم. ترس توست که شیر را درنده می کند. بر شیر بتاز تا ناپدید شود. فرار کن تا دنبالت کند.
انسان باید لحظه, لحظه خود را بیاید تا ببیند که انگیزه عمل او ترس است یا ایمان, تا لازم نباشد برای زودودن عقاید کاذب وضعیت خطر اعلام شود و دینامیت نیاز باشد, پس امروز برای خود اختیار کنید که را عبادت خواهید کرد ترس را با ایمان را تا انسان ترس را نزداید او را شادی و آرامش نیست. بمحض اینکه انسان دریابد که شر قدرتی ندارد "در یک چشم بهم زدن" رهایی او نیز از راه می رسد عالم مادی محو و عالم چهار بعدی با "دنیای شگفتیها" آشکار می شود.

7. عشق
عشق راستین، پاک و حقیقی از خویشتن فارغ است. یعنی از ترس، رها- بدون چشمداشت یا اندکی توقع- بدون نفرت، خود را بر محبوب فرو می باراند. شادمانیش در بخشیدن است نه ستاندن- نیرومندترین قدرت مغناطیسی موجود در عالم است.
فارغ از خویشتن: یعنی عشقی عاری از خودخواهی و انتظار یعنی آزاد و رها.
بی نیاز از هرگونه طلب یا انتظار: به ناچار همجنس یا همسنگ خود را به سوی خود می کشاند.
آدمی که در مهر و محبت خود، غاصب و خودخواه یا ترسو است، قهرا" آنچه را که دوست می دارد از دست می دهد. حسد، بزرگترین دشمن عشق است. چون تخیل از دیدن کشش محبوب به سوی دیگری سر به شورش برمی دارد و اگر این ترسها خنثی نشوند. بی تردید به عینیت درمی آیند. محال است آدمی بتواند چیزی به دست آوردکه خود هرگز نبخشیده است. عشقی در حد کمال ببخش تا عشقی در حد کمال بستانی.
یعنی به جای نفرین، کینه یا ملامت عشقی کامل و عاری از خودخواهی نثارکن و برایش برکت بطلب و دعای خیرکن.
هرگاه عشقی: از دل تو بر خیزد، عشقی راستین است. و عشق راستین به تو بازخواهدگشت. نه هیچ انسانی دشمن توست و نه هیچ انسانی دوست تو، بلکه هر انسان معلم توست.
پس آدمی باید بدون غرور و تعصب آنچه را که هر انسانی ناچار باید به او بیاموزاند، بیاموزد تا هرچه زودتر درسهایش را فراگیرد و آزاد و رها شود. همچنانکه همسری به زنش عشق فارغ از خویشتن را آموخت.
هیچ انسانی تا عاشق کارش نباشد موفق نمی شود. اگر کسی پول را حقیر بشمارد هرگر نمی تواند آن را به سوی خود جلب کند و کسانی که طمع کرده پول را احتکار می کنند و یا خود پول را دوست داشته و آن را مافوق همه چیز می پندارند حتی از محبت آن را مهتر می دانند با خود مرض و مصیبت و حتی نابودی به همراه می آورند، همه امراض و دلتنگی ها زاییده تخلف از قانون محبت است. گویی عشق هنری است گمشده انسان آگاه از قانون معنویت می داند که باید این هنر را بازیابد.
محبت و خوش قلبی در کسب و کار نیز گرانبهاست. رنج، برای پیشرفت ضروری است. رنج، زاییده تخلف از قانون معنویت است.
مردم معمولا" به هنگام خوشحالی خودخواه می شوند و قانون کارما خود به خود کار می افتد. آدمی اغلب به علت ناسپاسی و قدرنشناسی چیزی را از دست می دهد و از فقدان آن رنج می کشد.
هیچگاه افسوس خطای گذشته را نخورید، اگر نمی توانید جبران کنید دست کم اثر آن را با مهربانی در حق کس دیگری خنثی کنید. قدیمی ها می گفتند مادری که دل نگران بچه هایش نباشد، مادر نیست. اکنون می دانیم که: ترس مادرانه مسئول چه بسیار ناخوشی ها حوادثی است که به سراع بچه ها می آید. چون ترس با وضوحی هرچه تمامتر بیماری یا وضعیتی را که مادر از آن بیم دارد ترسیم می کند و اگر این تصاویر خنثی نشوند به عینیت درمی آیند.
خوشا به حال مادری که می تواند صمیمانه بگوید که فرزندش را به دست خدا می سپرد و یقین دارد که فرزندش در پناه حمایت الهی است.

8. شهود یا هدایت (دریافت رهنمود یا هدایت مستقیم از باطن یا الهام قلبی):
در همه راههای خود او را بشناس و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.
برای انسان آگاه از نفوذ کلام که رهنمودهای شهودی خود را دنبال می کند انجام هیچ کاری دشوار نیست. به یمن کلام نیروهای غیبی را بکار وا می دارید.
از اینرو انتخاب کلام درست اهمیتی حیاتی دارد. خدا روزی رسان است و برای هر تقاضایی, عرضه ای است و کلامی که بر زبان می آورد بسان کلیدی در این خزانه غیبی را می گشاید. وظیفه آدمی است که گام نخست را بردارد.
بخواهید که به شما داده خواهد شد و بطلبید که خواهید یافت.
اغلب می پرسند چگونه باید بخواسته خود عینیت بخشید؟ پاسخ اینست که کلام لازم را بر زبان آورید و تا رهنمودی مشخص نستانده اید کاری نکنید, هدایت بطلبید و بگویید "جان لایتناهی, راه را نشانم بده, اگر کاری باید بکنم آنرا بر من آشکار کن." پاسخ خواهد آمد یا از طریق شهود (گواهی دل) یا اظهار نظری تصادفی از جانب کسی یا عبارتی در کتابی یا راهی دیگر.
سنت قدیمی: عشریه یا بخشیدن یک درهم درآمد, اگر در کمال محبت و نهایت شادمانی, بی باکانه با دعای خیر و طلب برکت بخشیده شود این 10/1 پیش می تازد و پر برکت و چندین برابر باز می گردد. خداوند بخشنده خوش را دوست دارد. گاه فردی ثروتی عظیم را بهچشم می بیند, منتها می ترسد عمل کند حال آنکه بینش و کنش باید دست در دست یکدیگر به پیش تازند.
هرگز تنها, برای یک شغل پا فشاری نکنید. شغل درست و مناسب را بطلبید بی درنگ عینیت خواهد یافت. شهود نیرویی است معنوی که توجیه نمی کند تنها راه را نشان می دهد. معمولاً شخص در خلال "شفا و درمان" رهنمود خود را می ستاند. هر چند گاه الهامی نامربوط می نماید. چون برخی رهنمودهای خدا مرموز است. این خواست خداست که آرزوی درست دل انسانی را برآورد.
برای شفای دائم روح (ذهن نیمه هوشیار) آدمی باید ذهنش از برف سفیدتر شده و با ذهن الهی یگانه شود. بجای انتقاد یا ملامت از صمیم قلب عفو کنید. تا ملامت به خودتان باز نگردد.
برای خنثی کردن نپیشگویی شر باید ذهنی بسیار نیرومند داشت ( با عبارت تاکیدی).
اما به پیام نیکو که مژده سعادت و ثروت دهد باید چنگ انداخت و چشم براهش ماند. زیرا که به حکم قانون انتظار دیر یا زود عینیت خواهد یافت. لذا ادمی باید مشتاقانه تسلیم اراده خدا باشد و صمیمانه اراده کند که اراده او را بجا آورد.

9. بیان کامل نفس یا طرح الهی:
باری نیست که بتواند کشتی مرا سرگردان یا جزر و مد تقدیرم را دگرگون کند. هر انسانی را بیان کامل نفس یا طرح الهی است که عامل توانگری او و همان تقدیر اوست. این توفیق در ذهن الهی دارای صورتی است کامل و در انتظار تا آدمی آن را باز شناسد. یعنی جایی هست که تنها او باید پر کند, نه کس دیگر و کاری هست که تنها او باید انجام دهد نه کس دیگر.
از اینرو والاترین خواهش انسانی, آگاهی از طرح الهی زندگی خویشتن است یا دیدن این طرح است. زیرا شاید آدمی صاحب استعدادی شگفت انگیز باشد نهفته در زرفترین زوایای وجود و کوچکترین تصوری از آن نداشته باشد. آن طرح کامل سلامت, ثروت, محبت, سعادت و بیان کامل نفسی را در برمی گیرد. این عرصه از حیاتست که شادمانی تمام عیار به بار می آورد. قریب به اتفاق انسانها از این طرح دور افتاده اند بعضی ها به محض اینکه آگاهی از طرح زندگی خود را می طلبند, زندگیشان دچار دگرگونی شده شرایطی تازه و اعجاب انگیز جایگزین اوضاع قدیم می شود.
پدر و مادر هرگز نباید شغل یا حرفه ای را به فرزندان خود تحمیل کنند, باید طرح الهی را برای آنها طلبید " آنچه اراده خدا است کرده شود" طریق خود را به خداوند بسپارید, او طریقهایت راراست خواهد کرد در همه راهها او را بشناسید. احساس حضور خدا را به عادت تبدیل کنید. جنگها و صف جنگ آدمی است بر ضد اندیشه های فانی و دشمنان شخص اهل خانه او هستند انسان باید دقت کند تا آن غلام شریر (ضمیر نیمه هوشیار) بیکاره نباشد که استعدادش را مدفون کند برای عدم استفاده از توانایی خود تاوانی مهیب باید پرداخت.
اغلب ترس است که میان آدمی و بیان کامل نفس جدایی می افکند. با شفا و شفاعت یا تکرار کلمات تاکیدی یا با پیش تاختن بسوی آن چیزی که از آن می هراسید می توانید بر ترس خود غلبه کنید و قانون حمایت را بطلبید. ترسان و هراسان نباشید خاموش بایستید و نجات خداوند را که با شماست ببینید, زیرا خداوند عقل کل است. قدرت یعنی تعادل و توازن, زیرا به قدرت خدا مجال می دهید تا به درون آدمی بشتابد و آنچه را که رضامندی او را به جا می آورد اراده کند و به انجام رساند.
انسان خلق می کند, به روشنی فکر می کند, به سرعت تصمصم می گیرد, و کوچکترین مسئله  از چشمشم مخفی نمی ماند.  خشم نمی گذارد که انسان جلو چشم خود را ببیند, خون را مسموم می کندو ریشه همه امراض است.
اسان هر چه بطلبد صورتی است کامل که پیشاپیش در ذهن الهی نقش بسته است  و باید در "پرتو الهی و به طرز عالی" عینیت یابد.
آدمی باید شکر بجای آورد  که خواسته اش را پیشاپیش در عرصه غیبی ستانده و مجدانه برای دریافت آن در عرصه عینی تدارک ببیند.
هر گاه آدمی با ایمان بطلبد باید بستاند زیرا خدا چاره ساز است و تدابیر خود را می آفریند. برخی از مردم بخشندگانی خوشدل و مطبوع اما گیرندگانی نامطبوع می باشند و هدایا را نمی پذیرند یا به دلایل غرور یا به دلایل منفی دیگر از اینرو
راهها و چاره ها را مسدود و سرانجام خود را در کمبود یا تنگدستی می یابند. اگر نپذیرید از قانون تخلف ورزیده اید. زیرا همه هدایا از جانب خـــدا می اآیند و انسانها تنها وسیله اند. آدمی باید آنچه را که در ازای کار خودش به او باز
می گردد در نهایت لطف بپذیرد و دهنده هدیه را ثروتمند و توانگر ببیند, زیر باران نعمتی که بر سرش می بارد, همین اندیشه برای او برکت می آورد. خداوند گیرنده مطبوع را به اندازه بخشنده خوشدل دوست دارد. آدمی باید بی هیچ چشمداشتی ببخشد, حتی فکر تنگدستی نیز نباید از سر انسان بخشنده بگذرد.
چرا انسانی سالم و ثروتمند و انسانی دیگر بیمار و فقیر بدنیا می آید؟ هر معلولی را زاییده علتی است و چیزی بنام تصادف وجود ندارد.
پاسخ قانون تناسخ است. زیرا آدمی از تولدها و مرگهای بیشماری می گذرد, تا از حقیقتی آگاه گردد که او را می رهاند. آدمی به دلیل آرزویی برنیامده به عالم خاکی باز می گردد تا دیون کارمایی خود را بپردازد یا تقدیرش را به انجام رساند. ذهن نیمه هوشیار انسان سالم و ثروتمند (بدنیا آمده) در زندگی گذشته اش تصاویر سلامت و ثروت را نقش کرده است و انسان فقیر و بیمار , تصاویر فقر و بیماری را.

10. تکذیبها و تاکیدها:
امری را جزم خواهی کردو برایت مقرر خواهد شد. تمامی آن خیر و خوشی که باید در زندگی آدمی به عینیت درآید. پیشاپیش واقعیتی است انجام یافته در ذهن الهی که به محض اینکه آن را باز شناسد یا کلام لازم را بر زبان آورند, عیان و بیان می گردد. انسان دقیق تنها باید به خواست الهی حکم کند, نه با کلمات بیهوده که باعث شکست یا بد اقبالی او شود. لذا درست طلبیدن خواسته مهم ترین نقش را دارد.
1.    باید مدام شکر و سپاس بجای آورد.
2.   طوری برخورد کند که خواسته اش را پیشاپیش ستانده یا عینیت یافته. (از پایان می آغازد یعنی ندا در می دهد که پیشاپیش ستانده است.)
3.   حکم کردن به خواست الهی (در پناه یاپرتو عنایت و لطف الهی یا مشیت الهی).
4.   طلبیدن بگونه ای درست و عالی (نه اینکه درخواست ما به دیگری لطمه ای بزند).
5.   تاکید مداوم باعث می شود که اعتقاد در ذهن نیمه هوشیار استقرار یابد. البته اگر آدمی صاحب ایمانی راسخ باشد نیازی به تکرار نیست و یکبار گفتن کافیست.
6.   هشیاری (احساس) آدمی از طلا و ثروت و توانگری یا احساس دولتمندی و اندیشه طلاست که راه هر ثروتی را بر زندگیش می گشاید. (مرد نخست برنج را طلا دید و با این اندیشه که آن قطعه طلاست غنی شد و بر عکس مرد دوم).
7.  دعا به درگاه خداوند آمیزه ای از فرمان و تقاضا و هم سپاس و ستایش باشد. لحظه ای نباید فراموش شود که برای خدا همه چیز ممکن است.
8.   بصورت استغاثه (گریه زاری) یا اسدعا نباشد.
9.   پیشاپیش تدارک ببینبد (داشتن ایمان راسخ یا فعال).
دو گرایش ساز دست دادن می شود:
1.   ناسپاسی2. ترس از دست دادن . آدمی نباید هرگز در نیمه راه باز گردد."زیرا چنین شخص گمان نبرد که از خدا چیزی خواهد ستاند." از این رو آدمی نباید سازش کند. وقتی همه کارهایت را تمام و کمال انجام دادی خاموش بایست. گاه این دشوارترین زمان برآورده شدن خواسته استچون:1. وسوسه شدن 2. به عقب بازگشتن3. سازش به جان انسان می افتد. لیکن هر که تا آخر صبر کند, نجات یابد. خواسته های آدمی اغلب در آخرین لحظه برآورده می شود. چون آدمی کار را وا می نهــد, یعنی از استدلال دست می کشد. خــرد لایتنــاهی مجال کار می یابد و بی درنگ خواسته اش عینیت می یابد.

 



برای مطالعه به لینک زیر مراجعه فرمایید :


بازی زندگی و راه این بازی





. اطلاعاتی در مورد پیامبران(ع)

 

4 نفر از پیامبرانی که عرب.زبان بودند:

- حضرت هود(ع)

- حضرت صالح(ع)

- حضرت شعیب(ع)

- حضرت محمد(ص)

 

پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:

- حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)

 

 

- حضرت اسمائیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)

 

پیامبرانی که پدر و پسر بودند:

- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)

- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)

- حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)

 

پیامبرانی که در کنار مزار حضرت علی(ع) مدفون هستند:

- حضرت آدم(ع)

- حضرت نوح(ع)

- حضرت صالح(ع)

- حضرت هود(ع)

 

پیامبرانی که دو نام داشتند:

- حضرت محمد(ص)- احمد

- حضرت یونس(ع)- ذوالنون

- حضرت عیسی(ع)- مسیح

- حضرت خضر(ع)- ملیقا

- حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل

- حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل

 

پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟

- 2 مرتبه

 

حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟

- 7 شبانه.روز

 

تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:

- 600 پیامبر

 

پیامبرانی که در زمین کربلا بر مصیبت امام حسین(ع) گریستند:

- حضرت آدم(ع)

- حضرت ابراهیم(ع)

- حضرت موسی(ع)

- حضرت اسماعیل(ع)

- حضرت نوح(ع)

- حضرت عیسی(ع)

 

پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:

- حضرت سلیمان(ع)

- حضرت ذوالقرنین(ع)

 

آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟

- حضرت سلیمان(ع)

 

پیامبرانی که با هم، هم.عصر بودند؟

- حضرت خضر(ع)

حضرت موسی(ع)

- حضرت موسی(ع)

حضرت شعیب(ع)

- حضرت ابراهیم(ع)

‌حضرت لوط(ع)

حضرت یعقوب(ع)

حضرت یوسف(ع)

 

پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟

- حضرت محمد(ص)

- حضرت ابراهیم(ع)

 

کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است؟

- حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال

 

کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟

- حضرت یحیی(ع)

 

قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟

- حضرت عزرائیل(ع)

 

کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟

- حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود!

دعا برای یک بار در عمر

 

روایت شده از حضرت محمد(ص)

هرکس این دعا را در هر وقت که بخواند گویا:

 360 حج ادا نموده

360 قرآن ختم کرده

360 غلام آزاد نموده

360 دینار صدقه داده

در همان حال حضرت جبرائیل(ع) نیز خطاب به حضرت محمد(ص) فرمودند:

یارسول الله:

هربنده ای از بندگان خدا این دعارا بخواند

اگر چه یک بار در عمر»

خداوند به عظمت و حرمت و جلال خود قسم خورده که برای او هفت چیز ضامن میشوم:

 

1-از او فقر و تنگ دستی رفع میشود

2-از سوال منکر و ن در امان میماند

3- او را به سهولت از پل صراط عبور میدهم

4-اورا از مرگ ناگهانی محفاظت میکنم

5- داخل شدن در جهنم را برای او حرام میکنم

6-از تنگی قبر او را حفاظت میکنم

7- از خشم وغَضَبْ پادشاه ظالم او را امان میدارم؛

 

و این است دعا:

 

بِسمِ‌اللّٰهِ الْرَّحمٰنِ‌الْرَّحیم

 

لا اله إلا اللهُ الجلیلُ الجبّار

لا اله إلا اللهُ الواحدُ القهّار

لا اله إلا اللهُ الکریمُ الستّار

لا اله إلا الله الکبیرُ المُتَعالْ

لا اله إلا الله وَحْدَهُ لا شریکَ لهُ إلَهاً واحداً، ربَّاً و شاهداً، اَحَداً و صمداً و نحنُ لهُ مُسْلِمونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ عابدونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریکَ لهُ إلهاً واحداً ربَّاً و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ قانِتونْ

لا اله إلا الله وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحن له صابرونْ

لا اله إلا اللهُ مُحَّمدٌ رسولُ الله

اللهُمَ إلیکَ فَوَّضْتُ أمریْ و علیکَ تَوَکَلتُ یا أرحمَ الراحمینْ

صدق الله و صدق رسول الله الکریم»

 

 

این پیام رو در حد توانت منتشرکن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه .

 

مطمین باش

( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم

: آیا می دانید فایده گفتن

(بسم الله الرحمن الرحیم)

در آغاز هر کاری چیست؟

اگر شما عادت کنید که در ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم بگویید ، فردا در روز قیامت وقتی نامه اعمالتان بدستتان داده می شود

قبل از آنکه آن را بخوانید

بسم الله الرحمن الرحیم می گویید

و ناگهان می بینید که همه گناهانتان

از نامه اعمالتان پاک شده است

می پرسید چه شد ؟

در این زمان ازطرف خداوند

یکی از مواردی که شادی را از انسان می گیرد ،تصور صفر یا بیست است .

بسیاری از انسان ها ، به این شکل خود را بکلی از کار می اندازند ،آنها یا می خواهند در همه کارها بیست بگیرند و یا کار نکنند !

پیشرفت ،امری تدریجی و پله به پله است . اگر بخواهید از روی پله اول به پله آخر برسید ،حتما می افتید و سرتان می شکند ،یواش یواش !

گاهی هنگامی که مساله ای برای انسان ها پیش می آید فکر می کنند که آن مسئله تا ابد ادامه پیدا می کند . آنها یادشان می رود که از روز اول آفرینش ،همیشه بعد از شب ، خورشید سر زده است و خوشی و اندوه هم در زندگی انسان ها ، دقیقا از همین قانون پیروی می کند ،مگر آن که بخواهید جلوی همه پنجره های خانه تان دیوار بکشید که روز را نبینید !

نگذارید ذهنتان دائما ضعف های شما را بزرگ کند . همه انسان ها در وجودشان هزاران حسن و نقطه قوت و تعداد کمی ضعف دارند . نقاط قوت و مثبت خود را دائما به خودتان یادآوری و به خاطر آنها ،خداوند را شکر کنید .


رشد حقیقی در قرآن مجید رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی می باشد، جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسانها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسان هستند.

موانع رشد عقلانی را توضیح دهید.

موانع رشد عقل
مقصود از موانع، علل و عواملى است که از رشد عقل جلوگیرى کرده و در تفکر و بینش ایجاد اختلال کرده و مانع رسیدن به نتایج صحیح و منطقى مى‏گردد. مهم‏ترین این موانع با استناد به منابع اسلامى عبارت است از:
الف) هواى نفس
میان عقل و هواى نفس تضادى است غیرقابل انکار. هرکجا عقل حاکم بود هواى نفس را به کنترل مى‏آورد و هرجا هوا حاکم شد عقل را از صحنه مى‏راند.
على(ع) با اشاره به این تضاد مى‏فرماید: الهَوى‏ ضِدُّ الْعَقْلِ»(92)، اَلهَوى‏ عَدُوُّ الْعَقلِ»(93)، الهَوى‏ آفَةُ الْعَقْلِ»(94)
ازاین‏رو، براى رشد قدرت اندیشه باید هواى نفس به‏کنترل درآید و با آن مجاهده‏شود. على(ع) مى‏فرماید: با شهوت نفس مبارزه کن و بر غضبت غالب آى و عادات خود را از میان بردار تا نفس تو پیراسته گردد و عقلت کامل شود و پاداشت افزون گردد.»(95)
انسان‏هاى مؤمن و وارسته از اندیشه تابناک برخوردارند: المُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِاللَّه» در حالى‏که افراد آلوده با سپردنِ زمام عقل به دست هواى نفس، عقل و خرد را به تیرگى مى‏کشانند و از اهداف انسانى بازمى‏مانند.
قرآن کریم بااشاره به نقش ایمان و تهذیب نفس در روشن‏بینى و فروزندگى عقل مى‏فرماید: اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند نور تشخیص به شما خواهد داد: یا اَیُّهَاالَّذیِنَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقوُااللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً».(96)
و از هواى نفس به‏عنوان عاملِ گمراهى و تیرگى عقل کوردلى یاد کرده و مى‏گوید: آیا دیدى آن‏کس را که هواى خویش را خداى خود گرفت و خداوند او را با داشتن دانش گمراه ساخت و بر چشم و گوش او مهر زد؟: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَاِلهَهُ هَواهُ وَ اَضَّلَهُ‏اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ و خَتَمَ على‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِه».(97) این مطلب در سخن على(ع) چنین بیان شده است: مُخالَفَةُ اَلْهَوى‏ شِفاءُ الْعَقْلِ»(98). غَلَبَةُ الْهَوى‏ تُفْسِدُ الدِّینَ وَ العَقْلَ»(99).
و در گفتارى دیگر برخى عقل‏ها را به اسیرى در چنگال نفس تشبیه فرموده است: کَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسِیرٍ تَحْتَ هَوى اَمِیر».(100)
علاوه بر آن‏چه به‏صورت کلى درخصوص رذایل و تأثیر آن‏ها بر تیرگى عقل و خرد دیدیم، روایات بسیار دیگرى با ذکر موارد و نمونه‏ها وجود دارد. به‏عنوان مثال على(ع) مى‏فرماید:
مَنْ عَشِقَ شَیئاً. قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ؛(101)
کسى که چیزى را عاشق شود، شهوت پرده عقلش را مى‏درد
عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ اَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ؛(102)
خودبینى انسان یکى از حسودان عقل اوست
اَکْثَرُ مَصارِعِ العُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ المَطامِعِ؛(103)
با جستن برقِ طمع، عقل به خاک درافکنده مى‏شود
شَرُّ آفاتِ الْعَقْلِ الکِبْر»؛(104)
تکبر بدترین آفت خرد است
مَنْ اَعجَبَ بِرأیِهِ ضَلَّ و مَن اِسْتغَنى‏ بِعَقْلِهِ زَلَّ وَ مَنْ تَکَبَّرَ عَلَى‏النّاسِ ذَلَّ؛(105)
آن‏کس که خود رأى باشد، گمراه شود و آن‏کس که به عقل خویش متکى باشد، مى‏لغزد و آن‏که بر مردم تکبر کند، خوار مى‏شود
اَللِّجاجُ یُفْسِدُ الرَّأى؛(106)
لجاجت، رأى را فاسد مى‏کند
وَاعْلَمُوا اَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِى العَقْلَ؛(107)
بدانید که آرزو عقل را به سهو و خطا مى‏کشاند
هواى نفس در چهره‏هاى گوناگونش آفت عقل است و با این آفت باید به مجاهده برخاست تا چراغ عقل و خرد فروزان گردد و ره‏توشه این مجاهده، ایمان و عمل صالح است.
ب) بردگى فکرى
هرچند تبعیت و تقلید از کارشناسان خبره در مسائل حیاتى انسان، اعم از امور دینى یا دنیوى، درصورت بسته‏بودن باب علم‏وتحقیق، اصلى‏است‏که عقلاى عالم آن‏را پذیرفته و براساس آن عمل کرده‏اند و اسلام بر آن مهر تأیید مى‏زند، اما هرگاه تقلید به صورت دنباله‏روى بى‏منطق و هضم شدن فرد در دیگران درآید، مانع رشد عقل و خرد شده و انسان را به مسخ هویت و گمراهى مى‏کشاند. این آفت مى‏تواند به‏گونه‏هاى مختلف سد راه تعقل و اندیشه آزاد باشد. از جمله: قهرمان پرستى، خرافه اکثریت، تبعیت بى‏قید و شرط از نیاکان، خودباختگى در برابر آداب و سنت‏هاى جارى اجتماعى و بیگانه‏زدگى و امثال آن. پیامبرانِ خدا همواره در راه دعوت با این مشکل مواجه بوده‏اند و قرآن کریم در موارد بسیارى بدان اشاره دارد؛ مثلاً با نقل گفتار کسانى که به دلیل پیروى از سران و سردمدارانشان که در چهره‏هاى قهرمانى به بردگى و گمراهى کشیده شده‏اند، مى‏فرماید:
اِنّا اَطَعْنا سادَتَنا و کُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِیلاً؛(108)
ما از سران و بزرگانمان اطاعت کردیم که ما را به گمراهى کشیدند
و درباره پیروى از پدران و نیاکان مى‏گوید: هنگامى که به آنان گفته مى‏شود آن‏چه را خدا نازل کرده، پیروى کنید، گویند: بلکه پیروى چیزى را مى‏کنیم که پدرانمان را بر آن یافتیم! آیا اگر پدرانشان چیزى نفهمیده و هدایت نیافته باشند، باز هم از آنها پیروى خواهند کرد؟»(109)
و در مقام نکوهش از پیروى اکثریت مى‏گوید: و اگر بیشتر مردم زمین را پیروى کنى، تو را از راه خدا به گمراهى خواهند کشانید: وَ اِنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِى‏الاَرضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ‏اللَّهِ»(110)
و یا مى‏فرماید: اَکْثَرُهُم لایَعقِلوُنَ»، اَکْثرُهُمْ لایَشْعُروُنَ»
ج) تکیه بر ظن و شک
پیروى از ظن و گمان و تکیه بر شک و شبهات از دیگر آفات عقل است.
قرآن کریم، ظن و گمان را بى‏نیاز کننده از حق نمى‏داند و کسانى را که دست‏خوشِ ظن‏و گمان‏اند مورد نکوهش قرار داده و مى‏فرماید: بیشتر آنان جز به گمان تکیه نمى‏کنند، حال آن‏که، ظن و گمان به هیچ‏وجه از حق بى‏نیاز نمى‏کند: وَ ما یَتَّبِعُ اَکْثَرُهُمْ اِلّا ظَنًّا وَ اِنَّ الظَّنَّ لایُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».(111)
على(ع) مى‏فرماید: اَلشَّکُ یُطفِى‏ءُ نوُرَالقَلْبِ»(112) شک روشنایى دل را خاموش مى‏کند و نیز مى‏فرماید: اِیَّاکَّ وَ اَلشَّکُ فَاِنّهُ یُفسِدُالدِّینَ و یُبْطِلُ الْیَقینَ؛(113) از شک بپرهیز که فاسدکننده دین و باطل کننده یقین است».
اسلام به منظور رهایى بخشیدن از بردگى و استضعاف فکرى - که بدترین نوع بردگى و استضعاف است - غل و زنجیرهاى شخصیت زدگى، خرافه اکثریت، تقلیدهاى کورکورانه، سرسپردگى نامعقول در برابر افراد یا جریانات و فرهنگ‏ها و سنت‏ها و عادات و خودباختگى در برابر بیگانه را مى‏شکند و به آزادى تعقل و انتخاب و استقلال عمل فرامى‏خواند:
وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسْئُولاً».(114)
د) تبلیغات
تبلیغات به مفهوم غربى آن پروپاگاندا» از عوامل دیگرى است که عقل را فلج مى‏کند و از اندیشه و انتخاب صحیح باز مى‏دارد. از این‏رو رسانه‏هاى امپریالیستى بیشترین سرمایه‏گذارى را روى تبلیغات مى‏کنند و با ابزارهاى پیچیده و تکنیک‏هاى پیشرفته و از طریق رسانه‏ها، کتاب، فیلم و دفاتر خبرى و مؤسسات بین‏المللى، و از هر طریق ممکن دیگر، به مسخ اندیشه انسان‏ها، به ویژه ملل تحت سلطه مى‏پردازند و فکر و فرهنگ ملت‏ها را بر وفق مقاصد خود قالب‏ریزى مى‏کنند و این عامل که امروزه بیش از هر زمان دیگرى به کارگرفته مى‏شود، آثار آن براى بشریت زیانبارتر از همیشه است.
قدرت‏ها، سازمان‏ها و مؤسسات بین‏المللى استعمارى، نه تنها با تبلیغ، بلکه با عوامل دیگر فساد اخلاق و فرهنگ، در خاموش کردن نور عقل و درک انسان‏ها مى‏کوشند.از مواد مخدر گرفته تا مشروبات الکلى و قهرمان‏سازى از چهره‏هاى فاسد هنرى غربى و ساختن شخصیت و قدرت افسانه‏اى از غرب و تحقیر ملت‏ها و وادار ساختن آن‏ها به تقلید کورکورانه و تسلیم بى‏قید و شرط در برابر زرق و برق ظاهرى آن‏ها و متمرکز ساختن دوربین‏ها روى ابعاد منفى و ضدارزشى آنان به منظور الگو دادن به ملل ضعیف و استعمار شده که هریک عاملى است در ضعف و فلج اندیشه‏ها. .
علاج این فاجعه، شکستن بتِ زرّینِ غرب و غرب‏زدگى و ارائه چهره ضد انسانى آن است با دلایل مستند و عینى تا ملت‏هاى ضعیف و تحت سلطه به ماهیت انسان غربى و هویت فرهنگ و تمدن آنان واقف شده، از قید بردگى غرب رهایى یابند و این همان راه و روشى است که در عصر ما، حضرت امام خمینى(ره) پیمود و بت افسانه‏اى غرب را شکست و چهره ضدانسانى آن را افشا کرد و به مبارزه بى‏امان با فرهنگ استعمارى و ت استکبارى غرب و غرب‏زدگى توصیه فرمود:
آن‏چه مى‏توان گفت ام‏الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبى استعمارى است که در سال‏هاى بسى طولانى جوانان ما را با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلى استعمار بر آن دامن زده‏اند و از یک فرهنگ فاسد استعمارى جز کارمند و کارفرماى استعمارزده حاصل نمى‏شود. باید کوشش کنید مفاسد فرهنگ حاضر را بررسى کرده و به اطلاع ملت‏ها برسانید و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده و به جاى آن فرهنگ اسلامى - انسانى را جایگزین کنید.»(115)
سوم - عوامل تضعیف عقل
مقصود ما از عوامل تضعیف، شرایط و عوامل دست دوم است که نیروى تشخیص را تضعیف کرده و عقل و اندیشه را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد. برخى از این عوامل عبارتند از:
فقر و نیازمندى: على(ع) با فرزندش محمدبن حنیفه فرمود:
یا بُنىَّ اِنّى اَخافُ عَلَیْکَ الفَقْرَ فَاسْتَعِذ بِاللَّهِ مِنْهُ فَاِنَّ الفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ؛(116)
فرزندم، از فقر بر تو بیمناکم، از آن به خدا پناه ببر، زیرا فقر دین را ناقص و عقل و اندیشه را مشوش مى‏کند و موجب بدبینى افراد نسبت به یکدیگر مى‏گردد
از این‏رو اسلام با برنامه‏هاى اقتصادى و توصیه به اداى حقوق مالى مستمندان و تشریع خمس و زکات و پاداش دادن به خدمات تبرعى مادى، فقر را که یک بلاى اجتماعى است از میان برمى‏دارد تا فکر و روح انسان‏ها با فراغت و آرامش در جهت سالم حرکت و به کمال مقصود نائل آید.
گفتنى است که اسلام، صرف وجوه شرعى را در امرِ تعلیم و تربیت اولویت داده و یکى از مصارف بارز آن را بارور کردن استعدادهاى انسانى و بالابردن سطح دانش و بینش مسلمانان به ویژه جوانان و دانش‏پژوهان قرار داده است.
رفاه زدگى
غرق شدن در لذت‏هاى مادى، تجمل‏گرایى و رفاه و مصرف‏زدگى و پرخورى و اسراف و تبذیر، همّ آدمى را به خود معطوف مى‏دارد و موجب کندى و کودنى اندیشه مى‏شود.
على(ع) مى‏فرماید: خوددارى کردن از تبذیر و داشتنِ حسنِ تدبیر، نشانه عقل است: مِنَ الْعَقْلِ مُجانَبَةُ التَّبذِیرِ وَ حُسْنُ التَّدْبِیرِ».(117)
در نصایح لقمان چنین آمده است:
اِذَا امْتَلَأَتِ المِعْدَةُ نَامَتِ الفِکْرَة؛(1)
زمانى که معده پر شود نیروى تفکر به خواب مى‏رود
از رسول خدا(ص) چنین نقل شده است:
مَنْ أَجاعَ بَطْنَهُ عَظُمَتْ فِکْرَتُهُ و فَطِنَ قَلْبُه؛(119)
کسى که شکمش را گرسنه دارد، اندیشه‏اش رشد کند و قلبش زیرک گردد
حکیم سنائى گوید:
اندرون از طعام خالى‏دار
تا در او نور معرفت بینى

بیکارى و کارزدگى
همان‏گونه که کار مفید به ویژه آن که توأم با نوآورى و ابتکار باشد، مستم به کارگیرى و رشد اندیشه است، بیکارى و کاهلى و تنبلى، علاوه بر آثار منفىِ دیگر اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى موجبِ رکود عقل و مانع بالندگى اندیشه انسان مى‏شود و لذا در اسلام از بیکارى و تنبلى نکوهش شده است. على(ع) عاقل را کسى مى‏داند که بر کار و کوشش تکیه کند نه بر ایده و آرزو: اَلْعاقِلُ یَعْتَمِدُ عَلى‏ عَمَلِهِ وَ الْجاهِلُ یَعْتَمِدُ عَلى‏ أَمَلِهِ».(120)
و نیز با تأکید بر این‏که در هیچ‏حال نباید دست از کار کشید، مى‏فرماید: عَلَیْکَ بِأِدْمانِ العَمَلِ فِى النِّشاطِ وَ الْکَسَلِ».(121)
حضرت صادق(ع) به یکى از یاران خود که به دلیل بى‏نیازى، کار و تجارت را رها کرده بود و روزگار به بیکارى مى‏گذرانید، فرمود: کار و تجارب را از سر بگیر که بیکارى از عقل انسان مى‏کاهد.(122)
ناگفته نماند، همان‏گونه که بیکارى موجب رکود فکر مى‏شود، غرق شدن در کار و افراط در اشتغال نیز، فکر و اندیشه را دست‏خوشِ اختلال مى‏کند. افرادى که تمام وقت خود را در کار مستهلک مى‏کنند و با تصدى اشتغالات متعدد، در ماشین کار هضم مى‏شوند فرصتى براى اندیشیدن ندارند، به علاوه آن‏که مسئولیتهاى متعددى که مى‏پذیرند، ناقص و نافرجام مى‏ماند.
اسلام با برنامه‏ریزى مناسب و به کارگیرى نیروهاى انسانى و استعدادهاى گوناگون آن‏ها و تقسیم منطقى ساعات شبانه‏روز براى کار و انجام وظایفِ مختلف زندگى از این نقطه ضعف پیش‏گیرى مى‏کند. پیامبر اکرم توصیه مى‏فرماید: کسى که کارى را پذیرفت باید آن را به خوبى به انجام برساند و در اتفان آن تلاش لازم را مبذول دارد.
به‏طور خلاصه، افراط و تفریط در کار، منافىِ با عقل است، همان‏گونه که در روایتى از على(ع) آمده: لایُرَى الْجَاهِلُ اِلاَّمُفرِطاً اَوْمُفَرِّطاً»(123) و همان‏گونه که در روایات آمده: مؤمن باید ساعات شبانه‏روز خود را میان سه دسته از امور تقسیم کند: بندگى و نیایش با خدا، کار و کوشش براى تحصیل معاش و پرداختن به خواسته‏ها و لذات مشروع.(124)
مصاحبت با ابلهان
على(ع) مى‏فرماید: آن‏کس که با نادان همنشین شود از عقل خود کاسته است: مَنْ صَحِبَ جاهِلاً نَقَصَ مِنْ عَقْلِه».(125)
به علاوه مصاحبت جاهل بر اخلاق نیز تأثیر سوء دارد.
على(ع) فرمود: فساد اخلاق در معاشرت ابلهان است و حسن اخلاق در معاشرت خردمندان: فَسادُ الْأَخْلاقِ مُعاشَرَةُ السُّفَهاءِ وَ صَلاحُ الْأَخْلاقِ مُعاشَرَةُ العُقَلاءِ».(126)




92.
سوره سبا، آیه 46.
93.
تصنیف غرر، ص 64.
94.
تصنیف غرر، ص 64.
95.
تصنیف غرر، ص 64.
96.
تصنیف غرر، ص 242: جاهد شهوتک و غالب غضبک خالف سوءَ عادتک تزکُ نفسک و یکمل عقلک و تستکمل نواب‏ربک».
97.
سوره انفال، آیه 29.
98.
سوره جاثیه، آیه 23.
99.
تصنیف غرر، ص 64.
100.
تصنیف غرر، ص 64.
101.
نهج‏البلاغه، حکمت 211، ص 397.
102.
همان، خطبه 109، ص 104.
103.
نهج‏البلاغه، حکمت 212، ص 397.
104.
همان، حکمت 219، ص 398.
105.
تصنیف غرر، ص 65.
106.
بحارالانوار، ج 1، ص 160.
107.
تصنیف غرر، ص 65.
108.
نهج‏البلاغه، خطبه 86.
109.
سوره احزاب، آیه 67.
110.
سوره بقره، آیه 170.
111.
سوره انعام، آیه 116.
112.
سوره یونس، آیه 36.
113.
تصنیف غرر، صص 71-72.
114.
همان، صص 72 - 71.
115.
سوره اسراء، آیه 36.
116.
صحیفه نور، ج 1، ص 161، نامه مورخه 50/2/6 به دانشجویان اروپا.
117.
نهج‏البلاغه، حکمت 319، ص 419.
1.
تصنیف غرر، ص 360.
119.
محجه البیضاء، ج 5، ص 151.
120.
همان، ص 154.
121.
تصنیف غرر، صص 152 - 151.
122.
تصنیف غرر، صص 152 - 151.
123.
وسائل الشیعه، ج 12، ص 6.
124.
بحارالانوار، ج 1، ص 159.
125.
للمؤمن ثلاث ساعات: فساعة یناجى فیها ربه، و ساعة یَرمُّ معاشَه، و ساعة یُخلِّى بین نَفسِه و بین لَذَّتِها فیما یحلُّ و یَجمُلُ» نهج‏البلاغه، حکمت 390، ص 432.
126.
بحارالانوار، لذا گفته‏اند:
همنشین تو از تو

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

bahar دلツ عکس العمل های به کشف خیانت همسر مجله تفریحی ایرانی رایانه شرلوک هلمز ساکن ۲۲۱ بی خیابان بیکر سایت پرسشنامه وپرسشنامه های استاندارد مد ایرانی آموزشات هک و امنیت وبلاگ دانشجویان آزمایشگاه دکتر لطیفی